شعر - داستان- خاطره
می نوسیم خاطره هایم را
تا شود گرم کمی قلبم
یادت همیشه زنده در قلب من
انگار انگار
زمن جدا ناشدنی شدی
روحم به روحت ادغام گشته
هر چه می گذرد زعمر کوتاهم
دیگر نمیشود جدا فکرت زیادم
صد حیف و صد افسوس
من همیشه می خوانم این را
شاید این تقدیر ماست
که ما به هم نمی رسیم
نظرات شما عزیزان: